درنده ولارینال
دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ
مقدمه کتاب سوم :
” پشت آن کوهای بلند ، بعد از چمنزارها ، ایستاده اند … آرام و نورانی … درخشان و با شکوه … اسبهای سفید .. … روشنایی و کوه …
پشت قله .. پشت برفها ، پشت آینه …. و پس باران … خواهد آمد به رنگ رویایی سپید و نورانی .. خواهد آمد ..
پس از باران …
پس از باران تند … پس از رعد و برق و طوفان … یک نفر از پس آینه می آید … یک نفر .. پس از باران “
صدای رعد و برق او را وحشت زده از حال خود خارج کرد . این زمستان گویی تمامی نداشت و انگار می خواست برای ابد ، بدون بهار ، بر ولارینال حکمفرمایی کند .